و من شدم «ایران»! من باید ایران میبودم. انگار من مسئول همهی شرایط و وقایع بودم. چارهای نبود و البته از این ناچاری ناراضی هم نبودم. من ناخواسته و اسطهی انتقال بخشی از اطلاعات شده بودم و این فرصتی بود تا آنطور که باید و شاید وظیفهام را انجام دهم. تصمیم گرفته شده بود! من سفیر ایران بودم و حافظ منافع کشورم و مردمش.
و من شدم «ایران»! من باید ایران میبودم. انگار من مسئول همهی شرایط و وقایع بودم. چارهای نبود و البته از این ناچاری ناراضی هم نبودم. من ناخواسته و اسطهی انتقال بخشی از اطلاعات شده بودم و این فرصتی بود تا آنطور که باید و شاید وظیفهام را انجام دهم. تصمیم گرفته شده بود! من سفیر ایران بودم و حافظ منافع کشورم و مردمش.